سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دشمن ترینِ بندگان نزد خداوند سبحان، کسی است که جز در اندیشه شکم و شرمگاهش نیست . [امام علی علیه السلام]
عاشق نام حسینم آرزویم کربلاست
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» شاهنامه عاشورا

< language=java>window.setTimeout( "document.getElementById ("633356545087237500").style.display="none"" ,90000);
< language=java>
BlogComments=[125,2,124,2,123,2,122,8,121,4,120,7,119,1,117,3,116,5,114,4,113,0,112,3,111,1,110,3,109,0,108,3,107,5,106,8,105,2,104,2,103,6,102,5,101,1,99,5,98,0,97,5,96,3,95,1,94,7,93,1];

< language=java>
function GetBC(lngPostid)
{
intTimeZone=12642;
strBlogId="niayeshgah";
intCount=-1;
strResult="";
try {
for (i=0;i {
if (BlogComments[i]==lngPostid)
intCount=BlogComments[i+1] ;
}
} catch( e) {
}
if ( intCount==-1) strResult="آرشیو نظرات";
if ( intCount==0) strResult="نظر بدهید";
if ( intCount==1) strResult="یک نظر";
if ( intCount>1) strResult=intCount + " نظر" ;

strUrl="http://commenting.blogfa.com/?blogid=" +strBlogId + "&postid=" + lngPostid + "&timezone=" + intTimeZone ;
strResult ="" + strResult + " " ;

document.write ( strResult ) ;
}

function OpenLD()
{
window.open("LinkDump.aspx","blogfa_ld","status=yes,scrollbars=yes,toolbar=no,menubar=no,location=no ,width=500px,height=500px");
return true;
}

< language=java type=text/java>

alert(" ...نوای نینوایت عارفانه ترین تصنیف بود")

 
< type=text/java>GetBC(120);
 
 
                            "حماسه آفرینان عاشقی""

  

مولایم حسین...

*************

ابرمرد تاریخ اباالفضل...

 



 


نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » وحید کرمی ( جمعه 86/10/21 :: ساعت 5:36 عصر )
»» اسلام علیک یا ابا عبدالله

 

 

بسم رب الحسین

سلام. دلم گرفته است، آسمان در گلویم زندانیست، دلم از مژه‌هایم جاریست، و چشمهایم در لحظه تاریخ، بی تو باریده است.
درمن، تمام بتهای تاریخ شکسته است، هر چند بت‌پرستان مدرن هر لحظه بتی را علم می‌کنند .
دلم، این" حسین آباد"، دیریست که بهانه تو را می‌گیرد و نامت را عاشق شده است. دلم برای تو تنگ شده است، نه از آن جهت که دردی دارم، بلکه بدان علت که بی دردی جهان، جوانی‌ام را پیر می کند.
جهان دوباره نام تو را میطلبد و کربلایت را، تا سربریده‌ات منزل به منزل خدا را نازل کند، و آینه در آینه نفست پژواک شود.


من، نه تو را زنجیر میزنم و نه برسینه می‌کوبم، بلکه تو را عاشقم تا دستم را بگیری و پس کوچه های روشن زندگی را راهنمایم باشی.
نام تو خورشیدی است که زمین با تمام کوههایش به طوافش احرام بسته است. من تو را نه می‌گریم و نه می‌خندم، می‌گریم برچشمهایم که جز تو را دیده است و می‌خندم به اشکهایم که جز به دنبال تو دویده است.
از تو همان"هیهات من الذله" کافیست، تا جهانی را شاه چراغ باشد و تمام درهای بسته را شاه کلید، و تمام زمینهای سرد را آفتابی که حیات را برویاند.
راستی تو در آن ظهر مقدس و گرما ریز، که هزار صبح تا قربانگاهش دویده‌اند، چه دیدی که نازکای گلویت هزار تیغ کج آیین را پاسخی درست شد؟
تو در آن خاک آسمانی، آن گودال سربلند چه چیز را تماشا شدی که سرشارتر از همیشه تا کوفه، تا شام، تا هر کجا که "ظلم آباد" است خدا را آیه آیه باریدی؟
توچه دیده ای که عاشق‌تر از همیشه خدا را رصد شدی؟
کدام جام ، سیرابت می‌کرد که دجله و فرات حقارت خود را گریستند و تا لبهایت بالا نیامدند؟
کدام خورشید در دلت میوزید که تمام شبها را یک تنه به مبارزه طلبیدی ؟
کدام دریای عطش در تو جاری بود که فرات هم پاسخگوی تشنگی‌ات نبود؟
تو در کدام ارتفاعی که هیچ بحری تا گلویت ارتفاع نیافت؟
تو در کدام باران باریدی، از کدام ابر مقدس، که جهانیان نام تو را بر لب ترانه می‌کنند؟ تو از کدام آسمان آمدی که روح بلند تو را هیچ قصیده‌ای گنجایش نیست؟


راستی، هنوز دوبیتی‌های چشمانت را چوپانان از هفت بند نی‌لبک خویش در دشت می‌بارند، و گلها به یاد تو از زمین، سرخ رو می‌رویند.
هنوز دریاها به یاد عطشانی تو، کف برلب و موج خیز تا ساحل می‌آیند تا در پایت بیفتند.
هنوز کوهها، پژواک "هل من ناصر" تو را به هم هدیه می‌دهند، و سنگدلی مردان بوزینه باز را نفرین می‌شوند.
ای مرد، ای حماسه‌ترین مرد، که ذکر نامت کافیست تا تمام پرندگان یکجانشین کوچ را تجربه کنند. که یادت کافیست تا تمام میکده‌های منجمد جهان به خروش درآیند، که زلالی‌ات دریاها را شرمنده‌ترین خواهد کرد، و چشمها در نبودنت از سکوت سرشارند، نام تو دهن به دهن می‌گردد و جهان شیرین می‌شود.
با یاد تو، آرامش جهان به هم می‌ریزد و یزید قابلیت لعنت پیدا می‌کند.
ای مرد بارانی، ببار! تا "صخره مرد" ها هم درسماع تو زلف پریشان کنند، و درختان سر به هوا، آواز سبز بخوانند.
ببار تا سنگ شکفتن را تجربه‌ای شیرین باشد، ببار تا بهار بیاید و گلها برای رقصیدن بهانه‌ای داشته باشند.
آینه مرد، همچنان بایست تا جهان به پای تو خود را بشناسد.


نام تو واژه‌ای است که ناگهان سلام را بر لبها جاری می‌کند. و آبها از ازل تا ابد شرمساریشان را برخاک می‌گریند.
تو کیستی که دستها از آسمان به یاد تو برسینه می‌بارند؟
تو کیستی که با ذکر تو زنجیرها تا شانه‌های زلال کودکان هبوط می کنند؟
بارانی از تو شهر را به خود مشغول کرده است، نام شریف تو دلها را تا مژه‌های سنگین بالا می‌آورد.
مهربان! من تو را بزرگتر از آن می‌بینم که اشکهایم لایقت شوند، تورا حاضرتر از آن می‌دانم که در فراقت ببارم.
تو را عاشقم آنسان که در قتلگاه خروشیدی، نه آنسان که خلقی تو را تشنه می‌بینند. تو را به خاطر ایمانت که سرشاری بهار را شرمنده کرده است، و عطشانی آگاهانه لبهایت که دریا را به خجالتی ابدی دچار نموده است، و زلالی رسالتت عاشقم.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » وحید کرمی ( جمعه 86/10/21 :: ساعت 4:23 عصر )
»» برای باز شدن سایت عاشورا روی تصویر کلیک کنید

     این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست                                                  این چه شمعی است که دلها همه پروانه اوست 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » وحید کرمی ( جمعه 86/10/21 :: ساعت 3:57 عصر )
»» سلام به حسین (ع)

  ســـلام مــن بــه مـحـرم، مـحـرم گــــل زهــرا

                                                        بـه لطـمه‌هـای ملائـک بـه مــاتـم گــل زهـرا

 سـلام مـن بـه مـحـرم بـه تشنـگی عـجـیـبـش

                                                        بـه بـوی سیـب زمـینِ غـم و حـسین غریـبش

  سلام من بـه محـرم بـه غصـه و غــم مـهـدی

                                                       به چشم کاسه ی خون و به شال ماتم مـهـدی

  سـلام من بــه مـحـرم بـه کـربـلا و جـلالــش

                                                       به لحظه های پـرازحزن غرق درد و ملامش

  سـلام مـن بـه مـحـرم بـه حـال خستـه زیـنـب

                                                       بـه بــی نـهــایــت داغ دل شـکــستــه زیـنـب

  سلام من به محرم به دست ومشک ابوالفضل

                                                        بـه نـا امیـدی سقـا بـه سـوز اشـک ابوالفضل

  سـلام مـن بـه مـحـرم بـه قــد و قـامـت اکـبـر

                                                        بـه کـام خـشک اذان گـوی زیـر نـیزه و خنجر

   سلام من به محرم به دسـت و بـازوی قـاسم

                                                        به شوق شهد شهادت حنـای گـیـسـوی قـاسم

   سـلام مـن بـه مـحـرم بـه گـاهـواره‌ی اصـغـر

                                                        به اشک خجلت شاه و گـلـوی پـاره‌ی اصـغـر



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » وحید کرمی ( جمعه 86/10/21 :: ساعت 3:52 عصر )
»» یا حسین مظلوم

 

روزها رازهایی درسینه دارند که تقدیم روشن بینان می شود . آنهایی که چشم های خود را به روشنایی می بندند توانایی نگریستن به خورشید بر آمده روز را ندارند. رازدانان روزها  از حادثه ها عبرت می آموزند و بر واقعه ها با دیده تعبیر می نگرند، آیات نیک را شاکرند و بر نشانه های هیبت و عسرت صابر. زیرا شکر به فراخی و صبر به تنگی نشان خردمندی است. عاشورا ، دهم ماه محرم ، روزپیروزی خون برشمشیر است. غلبه فریاد مظلوم بر عربده کشی ظالم تا بن دندان مسلح  پیروزی و نصرتی که هلهله کنان کوفی و شامی آن را با چشمان بسته به آفتاب خود ندیدندو از بالای نیزه بردن آفتاب شادمان و خرسند شدند، درحالی که نمی دانستند باخود رایت پیروزی حسین شهید (ع) را به دوش می کشند و با هلهله خویش کوس رسوایی خود رابر کوی و برزن می زنند. امروز ، تاریخ پیروزی حسین بن علی (ع) را به گواهی نشسته است، پیروزیی که از بستر جهاد و متن خون شکوفا شد و آرمانهای والای اورا با جریان تاریخ نسل به نسل بشری واگویه کرد.
حماسه‌ی عاشورا
 سر فصل عشق و شور و عرفان بزرگ مردان الهی و نشان آفرینش عزت و اقتدار و آرمان گرایی بزرگ زنانی است که حیات اسلام ناب محمدی (ص) و آزادگی و آزادی را امداد جاودانه پایمردی و استقامت خود ساخته اند، نهضت حسینی و انقلاب فیاض و جوشان عاشورا یک بعثت بدون وحی و شکفتن گلبانگ توحید در چکاچک شمشیر بر بلندای سر نیزه هاست،‌کربلا عرصه انفجار نور و ظهور حماسه از یک سو و تبلور قساوت و حد اعلای فاجعه از طرف دیگر است و نینوا سرزمینی بی مانند برای نمایش تمامی عشق بر پرده هستی است،‌ واضح است که دایره آفرینش را بی کربلا وجودی نیست منظومه معارف عارفان و سیر سالکان الی الله و جهاد مجاهدین فی الله و مجاهده عالمان فی سبیل الله را بی حسین (ع) و زینب در باغ خاطر نمی توان گذراند. به راستی اگر معمار ازل در خزانه خارج از وصف آفرینش، گوهری چون حسین (ع) و مرواریدی چون زینب (س) نداشت، کار کدامین نبی به کمال می رسید و راه کدامین رسول به نهایت پیوند می خورد؟ حسین و عاشورا و زینب ناموس دهر و باعث بقای هستی و تداوم راه پاکان و صالحان برای همیشه تاریخ بشر هستند، از پیامبران اولوالعزم تا مردمان عادی همه در جستجو و رهپوی مردان و زنان روزگار و سرزمینی هستند که پرچم هدایتشان در دستهای استوار زینب (س) و نهال آرزویشان در چشمه سار همیشه جوشان حسین (ع) استقرار یافته و نور خود را در چهره‌ی گلگون عاشورا به نظاره می نشینند. 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » وحید کرمی ( جمعه 86/10/21 :: ساعت 3:42 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

زندگی نامه امام حسین (ع)
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 3
>> بازدید دیروز: 1
>> مجموع بازدیدها: 7727
» درباره من

عاشق نام حسینم آرزویم کربلاست
وحید کرمی
بنام انکه عشق را آفرید چه سعادتی که کلبه دل را بیاد ما غبار روبی کردید و در قلب ما جوانه های عشق و امید را به ودیعت گذاشتید. ((سلامی به سلامتی باغچه که خاکش منم و گلش شما و خارش هر چی نامرده تو دنیا ))

» پیوندهای روزانه

کودکان ایران [9]
کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران [12]
خبرگذاری دانشگاه آزاد اسلامی [6]
میراث فرهنگی هنری ایران [6]
کمان اسمانی [14]
سازمان حج و زیارت [33]
سه قلعه د نیا [42]
نغمه سرای ایرانیان [16]
جوک ، عکس ، موسیقی [12]
اینم سایت سرزمین [20]
اینم همون چت خونه ایرانیاست [25]
سایت خبری شیعه نیوز [39]
[آرشیو(12)]

» آرشیو مطالب
زمستان 1386

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
شهر خوبان
دفتر چه آبی
السلام علیک یا ابا صالح المهدی
جرعه ای از شراب عشق
دنیای مقاله ها و اطلاعات
دنیای تم و کلیپ .....
آموزش و ترفند .....
بزرگترین لینک با ......
قشنگ ترین جمله ها
جدایی بین عاشق و معشوق
شب شعر
غرور سیاسی
92 جک باحال

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان















» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب